۱۳۹۹ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

مجاهد شهید حسن شجاعی


مشخصات مجاهد شهید حسن شجاعی

محل تولد: ساری
سن: ۲۷
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

حسن شجاعی ‌صومعه از سال۵۸ درحالی‌که دانش‌آموز دبیرستان بود هوادار مجاهدین شد:«…از آن‌وقت به بعد در حد توانم با سازمان فعالیت می‌کردم. تو گویی گمشده‌ام را پیدا کرده بودم. بعد از گرفتن دیپلم به سربازی رفتم و در آن‌جا هم‌چنان به فعالیتهای تبلیغی برای مجاهدین ادامه می‌دادم. از شروع فاز نظامی با نوشتن وصیت‌نامه‌ام سربازی را ترک کردم و به شهرم برگشتم. در ۱۶تیرماه۶۰ دستگیر شدم. بعد از ۳۸ماه از زندان آزاد شدم و جهت وصل به سازمان تلاش کردم تا این‌که در ۱۲اسفند۶۶ توسط پیک سازمان به منطقه اعزام شدم». 
آری بدین‌گونه حسن به میدان فروغ جاویدان شتافت و در رود خروشان هزار جاودانه‌فروغ جاری شد. «من هم قطرهٌ کوچکی از این دریای بیکران خلق قهرمان هستم که راه رهایی و آزاد زیستن را در نبرد با دژخیمان رژیم ضد‌بشری خمینی در مسیر مسعود و مریم می‌جویم و بدانید با مجاهدین بودن شور و عشق و کینهٌ مقدس انقلابی نسبت به دشمنان خدا و خلق را می‌طلبد… مکتب سرخ مجاهدین یعنی مکتب حنیف کبیر و مسعود را با تولدی دیگر آغاز کردم…».وصیت‌نامه

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۳۹۹ فروردین ۲۲, جمعه

مجاهد شهید حمید صادقپور روشنی


مشخصات مجاهد شهید حمید صادقپور روشنی

محل تولد: بابل
سن: ۲۷
شغل: عکاس يا فيلمبردار
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

«من حمید صادقپور در سال۵۷ در جریان تظاهرات با مجاهدین آشنا شدم. بعد ازپیروزی قیام با سازمان تماس گرفتم. در پاییز۵۹ در شورای میلیشیای یکی از محلات شهر بودم در همین ایام هنگام شعارنویسی یکبار دستگیر شدم. در ۳۰خرداد معاون فرماندهی یک گروهان ۷۵نفره تحت مسئولیت مجاهد شهید حسن‌رسول جلالی بودم که در تظاهرات تاریخی ۳۰خرداد تهران شرکت داشتم. در ۸تیر۶۰ دستگیر شدم. ‌به‌مدت ۳سال در زندانهای سپاه، شهربانی بابل و گوهردشت کرج از نزدیک شاهد جنایتهای خمینی بودم. پس از زندان ‌در ۳۰فروردین۶۴ به کمک سازمان به خارج کشور رفتم و در آغوش پرمهر سازمان قرار گرفتم.از آن پس من مراد و گمشده‌ام را دوباره یافتم. ‌مرادی که سالها با یاد و امید و عشق به آن زنده بودم و سالهای زندان را سپری کرده بودم ‌و حالا بازش یافته بودم؛ سازمان خورشیدی آتش، سازمان رهایی و آزادی، سازمان مجاهدین خلق ایران».حمید با چنین شور و عشقی دوران جدید زندگی مبارزاتی خود را آغاز کرد.به گزارش یکی از همرزمانش، «بیشترین خاطره‌ای که از حمید برای من به یادگار مانده رشادت و جسارت او در حین عمل بود. مأموریت خود را با جسارت دنبال می‌کرد و تنگه را می‌درید و می‌رفت من و حمید توانستیم به‌همراه یک خواهر به آخرین خاکریز تنگه نفوذ کنیم. اما من بر اثر اصابت گلولهٌ آر.پی.جی مجروح شدم و مجبور به عقب‌نشینی گشتم، در آن مقطع حمید فرماندهی گروه را به‌عهده داشت و هم‌چنان می‌جنگید و سرانجام در یکی از درگیریها به‌شهادت رسید و خون سرخش بر پرچم خونرگ مجاهدین نقش بست.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید